فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب علیه السلام
علی مع الحق والحق مع علی،لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
درباره وبلاگ


سلام علیکم و رحمة الله و برکاته قال الله تعالی: ولایة علی ابن ابیطالب حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی دوستی علی ابن ابیطالب (علیه السلام) قلعه من است پس هرکس وارد قلعه ام شود از عذابم در امان است. بخونید و حض کنید و به داشتن پیشوایی چون امیر المومنین حیدر کرار مولی الموحدین امام علی ابن ابیطالب علیه آلاف التحیة والثناء افتخار کنید. الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایة علی ابن ابیطالب علیه السلام شکر مخصوص خداوندی است که ما را از دوستداران علی ابن ابیطالب علیه السلام قرار داد.
نويسندگان

 عمر علیه اللعنة: امیرالمومنین علیه السلام از من و از ابی بکر به خلافت، اولی و سزاوارتر بود.

در روایتی از ابن عباس وارد شده است که:

كنت أسیر مع عمر بن الخطاب فی لیله، و عمر علی بغل و انا علی فرس، فقرأ آیه فیها ذكر علی بن ابی طالب فقال:

أما و الله یا بنی عبد المطلب لقد كان علی فیكم أولی بهذا الأمر منی و من أبی بكر ...

(الی ان قال)و الله ما نقطع امرا دونه، و لا نعمل شیئا حتی نستأذنه.

راغب،المحاضرات، ج 7، ص. 213

در یكی از شبها من و عمر بن خطاب سیر می كردیم (همسفر بودیم) و عمر بر قاطر و من بر اسب بودم، پس آیه ای قرائت شد كه در آن آیه نام علی بن ابی طالب یاد آوری می شد. پس (عمر بن خطاب) گفت:

آگاه باشید به خدا سوگند ای فرزندان عبد المطلب، به تحقیق كه علی در میان شما سزاوارترین است به این امر (خلافت) از من و ابو بكر ...

(تا آنكه گفت): به خدا سوگند هیچ كاری را بدون او تمام نمی كنم. و عملی بدون اجازه او انجام نمی دهم.

اولا: در این قضیه هیچ تردیدی نیست که در هر امری آن فردی که "اولی" و "سزاوارتر" است می تواند مسئولیت آن امر را به عهده بگیرد و آنگونه که شایسته و بایسته است از عهده برآید.

ثانیا: اعتراف عمر علیه اللعنة نشان می دهد که به برتری امیرالمومنین علیه السلام بر خود و بر ابی بکر کاملا واقف و عالم بوده است. لذا از روی جهل و فراموشی یا خطا و... خود را مقدم نکرده، بلکه در عین  اینکه می دانسته امیرالمومنین علیه السلام "اولی" هستند و از روی علم به برتری ایشان خود را مقدم کرد.

ثالثا: اما آنچه که اهمیت دارد این مطلب است که ابی بکر و عمر (علیهمااللعنة) خود را در چه امری مقدم کردند؟! آیا در امر جزئی و کوچکی که قابل عفو باشد؟! یا در امری که سرنوشت اسلام را تا قام قیامت مشخص خواهد کرد؟ آیا امر خلافت مساله ای بود که تقدیم و تأخیر افراد آن هم از روی علم چندان مهم نباشد؟! خلافت و امامتی که خداوند در مورد آن می فرماید:

وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا

و خداوند متعال در جواب خلیل خود حضرت ابراهیم علیه السلام که عرض می کنند آیا از ذریه من هم امام خواهد بود، بدون هیچ تاملی پاسخ می فرماید:

قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ

و همچنین امر تعیین خلافت را به خود نسبت می دهد که:

وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً

کسی که خود را در امری که مستقیم مربوط به خداست و حتی پیامبری چون ابراهیم خلیل هم نمی تواند در آن دخالتی داشته باشد؛ مقدم می کند و خود را به عنوان خلفیه رسول خدا می خواند و سبب این همه اختلاف و گمراهی در امت می شود، کافر محض است.

منبع

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
پيوندها


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 128
تعداد نظرات : 5
تعداد آنلاین : 1